لحظه های شیرین وصال

خاطرات من و همسرم

لحظه های شیرین وصال

خاطرات من و همسرم

درباره من

و ان یکاد الذین کفرو الیز لقونک بابصارهم لما سمعو الذکر و یقولون انه لمجنون و ما هو الاذکر للعالمین ✿✿✿✿✿✿✿✿✿ اینجا خاطرات با هم بودنمونا مینوسیم از زمانی که در حسرت با هم بودن بودیم تا زمانی که مال هم شدیم و ... بارانم متولد 14 مرداد 1368.من و عشقم 19 اسفند 86 با هم آشنا شدیم.......واسه به هم رسیدن راهه سختی را رفتیم.عشقمون خیلی پاک و مقدسه و امیدواریم تا ابد همین طور بمونه!14 مرداد 89 عاشقونه به هم رسیدیم و نامزد شدیم! ۱۷ شهریور 91 جشن عروسیمون بود و زندگیه مشترکمونا با عشق زیاد شروع کردیم. ✿✿✿✿✿✿✿✿✿ تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم/تو را به خاطر عطر نان گرم/برای برفی که آب می شود دوست می دارم /تو را برای دوست داشتن دوست می دارم /تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم /تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم /برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت /لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم /تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم /برای پشت کردن به آرزوهای محال /به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم /تو را برای دوست داشتن دوست می دارم /تو را به خاطردود لاله های وحشی /به خاطر گونه ی زرین آفتاب گردان /برای زیبایی بنفشه ها دوست می دارم /تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم /تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم/ تورا برای لبخند تلخ لحظه ها /پرواز شیرین خا طره ها دوست می دارم /تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم /اندازه قطرات باران ، اندازه ی ستاره های آسمان دوست می دارم /تو را به اندازه خودت ، اندازه آن قلب پاکت دوست می دارم/تو را برای دوست داشتن دوست می دارم ✿✿✿✿✿✿✿✿✿ اولین باری که چشای نازت درگیرم کرد: 19 اسفند 86 1 سال گذشت از با هم بودنمون.... روزایی که کنار هم گذروندیم: 23 اسفند 87 29 اسفند 87 5اردیبهشت 88 16تیر 88 31شهریور 88 17 آبان 88 18 اسفند 88 اولین دیدار رسمی خانواده ها واسه ازدواج+تولد عشقم: 8فروردین 89 اولین بار که خونتونا دیدم: 19فروردین 89 اولین بار که اومدی خونمون: 21فروردین 89 دیدارهای بعدی: 31فروردین 89 6اردیبهشت 89 5خرداد 89 26خرداد 89 15 تیر 89 صحبت تو و بابا و عمو: 8مرداد 89 خواستگاری: 10مرداد آزمایش و خرید حلقه: 12مرداد پیوند عاشقونه ی ما+تولد من: 14 مرداد89 اولین سفرمون: 24 تا 28 مرداد۸۹(شمال) دومین سفر: 19 تا 25 آبان۸۹(مشهد مقدس) سومین سفر: 26 تا 29 بهمن۸۹(جزیره کیش) چهارمین سفر: ۱۹ تا ۲۳ اردیبهشت ۹۰(شمال) پنجمین سفر: ۲۵ تا ۳۰ شهریور ۹۰(زنجان) ششمین سفر: ۳تا ۱۰ فروردین۹۱(مشهد) هفتمین سفر: ۲۵ تا۲۸ خرداد ۹۱(شمال) جشن عروسیمون: ۱۷ شهریور ۹۱ ماه عسل شیرین ما: ۲۳ تا ۳۰ شهریور ۹۱(آنتالیا) ادامه...

آمار : 176404 بازدید Powered by Blogsky

آقایی پرستار خانومیه مریض

باران دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:48 ب.ظ

31 نظر

رمز

دوستایی که رمز مطالبمو ندارن اینجا نظر بزارن تا واسشون رمزا بفرستم!

بقیه دوستان واسه خوندن پست جدید تشریف ببرید پایین همونجا هم نظر بزارین.مرسی

باران پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:48 ب.ظ

21 نظر

جهاز خرون ۳

باران پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:48 ب.ظ

27 نظر

گوگوش+سوپرایز همسری

دیشب با دیدن برنامه رد پای خاطره گوگوش دلم هواشا کرد...من عاشقشم...عاشق صداش...عاشق شخصیتش...عاشق قیافش!!!امروز باز تکرار برنامشو نگاه کردم و اشک ریختم...دست خودم نیست!!

همه آهنگاشا حفظم....همشونا میزنم و .......عاشق آهنگ کویر ،همسفر و مردابم!!!همه آهنگاشو دوست دارم!!

گوگوش عزیزم تولدت مبارک

(راستی شنیدین میگن مهناز افشار شبیه گوگوشه.....خیلیا بهم میگن من شبیه مهناز افشارم!!محسن که همیشه میگه....پس منم یه شباهتایی به گوگوش دارم!!!اینقدر ذوق میکنم هر کی اینا میگه!!بهترین حرفیه که میشنوم!!!نمیدونم بچه هایی که منا دیدن چه نظری دارن ولی خیلیا بهم میگن....دختر عمه ام که همیشه صدام میکنه مهناز افشار لاغر!!!)

و اما سوپرایز همسری.....

دیروز ظهر زنگ زده میگم شب میای میگه نه جمعه صبح زود میام پیشت!!میگیرم میخوابم ساعت ۵ بعد از ظهره گوشیم زنگ میخوره خوابالو و اجبارا جواب میدم میگه عزیزم من ۱۰ دقیقست راه افتادم!!میگم مگه نمیخواستی فردا بیای میگه خوب دلم طاقت نیاورد!!خوشحال میشم اما هنوز خوابم میاد...چشامو میبندم و میگم حالا کو تا یکی ۲ ساعت دیگه که محسن برسه!!دلم درد میکنه میرم زیر پتو و تخت میخوابم! ۵دقیقه نشد یهو دیدم لبام داغ شد...نگو این همسریه شیطون من نزدیک خونه بوده که به من زنگ زده!!کلی ذوقیدم و بغلش کردم!!لحظه قشنگی بود!خیلی حس خوبی بود...منم یه بار این طوری سوپرایزش کرده بودم...حالا فهمیدم چه لذتی داشته!دیشبم تا ۴ صبح با هم بیرون بودیم....خیلی خوش گذشت!!امشبم که میخوایم بریم نامزدی فامیلمون که خیلی با محسن دوسته!!!امیدوارم همسرشم دوست داشتنی باشه!!

قد آغوش منی

نه زیادی نه کمی

(عاشق این قسمت آهنگ همسفرم.....)

باران جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:28 ب.ظ

باران ـ پرستار

باران چهارشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:40 ب.ظ

35 نظر

اولین شبی که......

باران سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:52 ب.ظ

42 نظر

درباره من

پیوندها

برگه‌ها

جدیدترین یادداشت‌ها

بایگانی