لحظه های شیرین وصال

خاطرات من و همسرم

لحظه های شیرین وصال

خاطرات من و همسرم

وصال شیرین ما(۱۴ مرداد ۸۹)

اومدنت تو زندگیم مبارکه

نوشته شده در شنبه شانزدهم مرداد 1389 ساعت 0:57 شماره پست: 104

سلام دوستای عزیزم

واییییییی نمیدونم چطوری ازتون تشکر کنم!خداراشکر که یه عالمه دوستای خوب و مهربون مثل شما دارم!اگر بخوام یکی یکی اسم ببرم که خیلی زیادین!به خاطر همین از تک تکتون ممنونم ایشالا به زودی جبران کنم!

راستشو بخوایین هنوزم باورم نمیشه......یه حس عجییبیه!فکر میکنم مثل همیشه خیال و رویاست!اصلا باورم نمیشه ......

یعنی همه عروسا اینقدر خسته میشن!؟این ۲-۳ روز فقط چند ساعت خوابیدم!تازه یه جشن کوچیک بود وای به جشن عروسی!البته اگه محسن اینجا بود منم اینقدر خسته نمیشدم اما بهش مرخصی ندادن و تا ساعت ۳ پنجشنبه سر کار بود!!صبح به کمک یکی از دوستام سفره عقدا چیدیم!البته سفره عقد اصلی را گذاشتیم واسه جشن عقد و عروسیمون ....خیلی قشنگ شد!ساعت ۲ رفتم آرایشگاه......وای چکار کرد این خانوم آرایشگر!خیلی خوشگل شدم!(اعتماد به نفسا دارین؟؟!!!)ساعت ۷ محسنینا اومدن با سبد گل و  یه کیک خوشگل که روش هم تبریک پوندمون بود هم تبریک تولدم!با یه عالمه هدیه های خوشگل که دست زن داداشاش بود!وای دورش بگردم نمیدونید چه دامادی شده بود!بعدم بابا من و محسنا برد آتلیه!خیلی عجله ای عکس گرفتیم قراره فردا برم و چند تا خوشگلاشا انتخاب کنم!

چقدر فامیلای محسن خوب و دوست داشتنی بودن تا ساعت ۹ که عاقد اومد یه روند رقصیدیم!خواهر شوهرم خیلی خانومه!همشون قربون صدقم میرفتن و میگفتم عروسمون خیلی ماه و دوست داشتنیه!

وقتی عاقد صیغه عقدا میخوند بغض کرده بودم یکی یکی اسم همه اونایی که سفارش کرده بودن و گفتم و واسه خوشبختی همه جوونا دعا کردم!خدایا چه لحظه هایی بود.....باورم نمیشد!عین خواب بود...فقط اونایی که این لحظه ها را تجربه کردن میفهمم چی میگم!اشکام آروم آروم میومد صورتمو زیر چادر سفید بختم پنهان کردم!

وقتی حلقه هامون دست هم کردیم دست عشقمو با آرامش گرفم دلم میخواست همون جا دستشو ببوسم...

وقتی بابا بوسیدم نتونستم جلوی خودمو بگیرم...دست خودم نبود!اشک میریختم و به محبتاش فکر میکردم !به رفتار خوبش به زحمتایی که این چند روز کشید مامان بابای خیلی خوبی دارم. تا ابد یادم میمونه!

پدر بزرگمو هیچ وقت نمیبخشم اون تو این شب عزیز تا شب چند بار اشک منا با کم محلیاش و چهره ی پر اخمش در آورد!الان دیگه همه چیز تموم شده بود دلیلی نداشت این طور رفتار کنه!واسش احترام زیادی قائل بودم الانم هستم اما....من دیگه اون نوه ی همیشگیش نمیشم!اون حتی بعد عقدم واسه تبریک نیومد!البته کم نبودن افرادی که بعد شنیدن ۱۴ سکه اخم اومد تو چهرشون..اما هیچ کس واسم مهم نیست!

بعد عقد همه آماده شدن برن واسه شام اما خواهر محسن گفت شما دو تا نمیخوایین بیایین تازه عقد کردین و...همه رفتن من موندم و همسرم!یکی دو ساعتی طول کشید تا برگشتن!بعدشم که کیک تولد و بزن و بکوب.....فکر کنم ساعت نزدیکای 2 بود که مهمونا رفتن!همه چیز خیلی خوب پیش رفته بود فقط کاش بعضیا میدونستن این اتفاق مهمترین اتفاق زندگیمه و چقدر واسم عزیزه کاش خوشحالیه منا خراب نمیکردن....

امروز ساعت 8 محسنم رفت دلم اندازه همه دنیا گرفته....فکر نمیکنم تا پنجشنبه بتونه بیاد پیشم!

برای همسرم:

بوی عطرت اتاقمو پر کرده......دلم واست تنگ شده!هنوزم باورم نمیشه ما مال همدیگه شدیم!یه حس خاصیه...چقدر دوریت واسم سخت شده!مامان میگفت هنوز محسن نرفته دلمون واسش تنگ شده!پس من چی بگم!!!محسنم همسر عزیزم به خاطر همه تلاشی که واسه رسیدن به من کردی و همه زحمتایی که این چند روز کشیدی تا من راضی باشم ممنونم.امیدوارم در کنار هم و با هم از پس مشکلات زندگی بربیاییم امیدوارم باعث افتخار خانواده باشیم و تا همیشه با وجود ما لبخند رو لباشون باشه!

شریک زندگیه من قول میدم تا ابد همین دختر عاشق صبور باقی بمونم!قول میدم همیشه خانوادتا دوست داشته باشم و بهشون از ته دل احترام بزارم!قول میدم با همه جور زندگی بسازم و هیچ وقت شکایتی نکنم.قول میدم شریک غم و شادیت باشم و هیچ وقت تنهات نزارم.محسنم عزیز دلم ما وارد مرحله جدید زندگی شدیم الان همه چیز فرق کرده .....یادت نره تو چه قولایی دادی!محسن گلم از اینکه همسر شرعی و قانونی تو شدم به خودم میبالم...دیشب با افتخار دستتو تو دستم گرفتم و تو را به همه نشون میدادم!تو همه وجودمی.......مرد زندگیم دوستت دارم و هیچ وقت یادم نمیره برای این دوست داشتن و با هم بودن چقدر سختی کشیدیم!محسنم من امشبا چطوری صبح کنم.....دلم واست یه ذره شد عشقم!

بغلم کن عشق خوبم بزار حس کنم تنتو       

از حرارتت بمیرم بگیرم عطر تنتو

واسه من آغوش گرمت تنها جای امن دنیاست

ساز آشنای قلبت خوشترین آهنگ دنیاست

منو که بغل بگیری گم میشم تو شهر دنیا

بند میاد نفس تو سینم مثل لیلا پیش مجنون

به تو شبها پابرهنه دل سپردم بیمهابا

بغلم کن تا نمیرم بی تو تو دستای سرما

مثل دامن فرشته شب ما دل نواز و پاکه

حتی ماه بر حرمت ما عاشقونه تر می تابه

بغلم کن عشق خوبم بزار آرامش بگیرم

سر بزارم روی شونت با نفسات خو بگیرم

جز سرانگشتای گرمت تن من عشقی ندیده

دست بکش رو گونه ی من منو خواب کن تا سپیده

پ.ن:ازم خواسته بودید عکس حلقه هامون بزارم یه چند روزی صبر کنید در اولین فرصت عکس دستامون همراه حلقه هامونا میزارم ببینید!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد