لحظه های شیرین وصال

خاطرات من و همسرم

لحظه های شیرین وصال

خاطرات من و همسرم

باران سوتی!!

من دلم واسه شوهرم یه ذره شده......دارم از دوریش دیوونه میشم!! 

اومدم یه چیزی بنویسم تا یادم نرفته!! 

بچه ها من دیشب یه سوتی خیلی ضایع دادم!!دیشب داشتم تو اتاق مامینا درس میخوندم که همون جا رو تختشون خوابم برد!!مامان هم دیگه بیدارم نکرده و من همون جا کنار مامانم خوابیدم!!بیچاره بابا!!خوب و اما........ 

محسن بعد از چند روز اومده بود کنارم و حسابی دل تنگ بودیم!!خوابش برده بود ولی به عادت همیشه دستش زیر ـ گردنم نبود.دلم میخواست رو دستش بخوابم داشتم دستشو به زور میکشیدم بزارم زیر سرم که دیدم یکی میگه: 

معلومه چته دختر چرا دستما میکشی!!!!! 

بلهههههههه.بنده داشتم خواب میدیدم و اینقدر دست مامانما کشیده بودم که بیدار شده بود!! 

ولی متاسفانه به همین جا ختم نشد . من ـ بی جنبه واسه بار ـ دوم سوتی دادم و تو خواب مامانما بغل کردم و بوسیدم!!بازم داشتم خواب ـ محسنا میدیدم!! 

شبایی که محسن با منه تا صبح هیچ کدوم خواب نداریم..... 

فکر کنین صبح مامان بابام چقدر بهم خندیدن!!!همش میگفتن ای شوهر زلیل ـ بی جنبه!! 

به نظرتون مامانم اجازه میده امشب هم کنارش بخوابم؟!من که فکر نکنم....بیچاره امنیت جانی نداره!!!! 

 

 بدترین روزای زندگیم اون ۱ ماهیه که امتحان دارم...از زندگی بیزار میشم!خیلی از درس خسته ام!کی بشه تموم بشه... 

سرعت اینترنتم افتضاح پایینه و به زور میام اینجا...ازتون بی خبرم چون حتی نمیدونم بفهمم کدومتون آپ کردین!!شماها به من نگاه نکنین....بهم سر بزنین!من جبران میکنم! 

زهرا خانوم خیلی مرموزی!!ای موش کوچولو!به زور اومدم وبت...

 

برای همسرم: 

امروز مامان رفت واسه روز مرد واست سکه گرفت!هر چی فکر کردم نمیدونستم چی بخرم...من میخوام بهت یه عالمه لواشک و آلبالو خشکه کادو بدم!!میدونم عاشقشونی........البته همشونا واست خوشگل تزیین میکنم!باید همشونا بخوری تا برسی به کادوی اصلی که سکه ست!تازه کلی سوپرایز دیگه هم واست دارم!!همسری دلم واست خیلی کوچولو شده.....زودی بیا پیشم!!

نظرات 25 + ارسال نظر
خواهر شوهری جان جگر گوشه دوشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:41 ب.ظ

اول

خواهر شوهری جان جگر گوشه دل انگیز دوشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:53 ب.ظ

سلام بارانی
بارانی کلی خندیدم بهت
بیچاره داداش محسنم شبایی که باتو میخابه چی میکشه!
ولی اخه دخی جان چرا بی جنبه ای؟
بیچاره به مامانت یهنی امشبم باید پیشش بخابی؟
برو درس بخون!
باران جون من امتحانام تمومید چه کیفی میده

خوب اونم همین طوره و نمیزاره من شبا راحت بخوابم!!!
خوب خدا منا بی جنبه افریده چه کنم خواهر!!
راستی نگفتی چی تو این پست رمزیا مینویسی مرموز خانوم!!؟
خوش به حالت...من که میخوام هر چی کتابه آتیش بزنم

خواهر شوهری جان جگر گوشه دل انگیز سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:00 ق.ظ

بارانی منم البالو و ترشی دوس میدالم
منم میام که به داداش محسنم کمک کنم
قصدم خیره و فقط کمک به دادا محسن
باور کن

میگم یه کم خودتو تحویل بگیر جگر گوشه دل انگیز!!!!
تا تو به خودت بجنبی تمومشون کرده!

خواهر شوهری جان جگر گوشه دل انگیز سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:15 ق.ظ


کاری جز مردم ازاری ندارم

برو بخوا بچه
من دارم میرم...با این سرعت افتضاح الان همه را داغون میکنم
شب بخیر مردم آزار

خواهر شوهری جان جگر گوشه دل انگیز سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:21 ق.ظ

ا؟بارانی منو دست کم گرفتی؟
من رکورد دارم کاپ قهرمانیم دارم تو خوردن ترشیجات
این رمزیا پاره ای از دلتنگی هایم است

خواهر شوهری جان جگر گوشه دل انگیز سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:24 ق.ظ

باشه برو
خواب دادا محسنو ببینی ببینم چه حرکات خارق العاده ای میکنی دیگه!
خوب بخابی
بای

لیلی سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:34 ق.ظ http://leilayetomanam.persianblog.ir/

یعنی سوتی در حد تیم ملی بوده هـااا باران !
خوب باز خوبه کار به جاهای باریک نکشیده بود ...

خوشم میاد مامان و باباتم خوب از خجالتت در اومدن !
اشکالی نداره عزیزم پیش میاد ...

درسم نگو که امتحان معادلات دارم داغون هیچی نخوندم !

خدایاااا خودت امداد هـای الهی رو برسون ...

آره خدا رحم کرده محسن فردا میاد!!
واای من معادلات را پاس کردم!ولی به سختی.......


الهی آمین

هما(دختر بهار) سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:53 ق.ظ http://homafingili.blogfa.com

وای چه کارایی میکنی دختر
فکر نکنم دیگه مامانت بزاره پیشش بخوابی
مبارک اقاتون باشه کادوشون

اتفاقا دیشبم پیشش خوابیدم!!
گفتم مامانی کمبود محبت گرفتم گفت به شرطی که باز خوابای خوب خوب نبینی!!
بدبختی دیشب نمیدونم خواب ـ چی دیدم از تخت پرت شدم پایین!!
چرا این طوری شدم من؟؟؟!!!

الفی سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:42 ق.ظ

خیلی بامزه بودعزیزم تو تک فرزندی؟

نه یه داداش کوچیک تر از خودم هم دارم که بلای جونمه!از خدامه عروسی کنم برم از دستش یه نفسی بکشم!

غزل سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:54 ق.ظ http://tameeshgh.blogfa.com

سلاملکم-اول اینکه من ازهمه زودتر این پستتو خونده بودمو خیلی هم خندیده بودم
الهی قربونت برم این روزاهم تموم میشه وکلی با محسن روزارومیگذرونیدوحال میکنین

بله میدونم خانومی....
فدات شم عزیزم

نازنین سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:16 ب.ظ http://naziyenima.blogfa.com

خیلیییییییییی سوتیه خوشگلی دادی باران جون :دی
دست مامانت درد نکنه :دی البالو خشکه هم کادوی خوشمزه ایه :دی

از دوریه دیگه خواهر جون!
مهم اینه که کادوشا دوست داشته باشه دیگه!

جزتوتمومه دنیا پر سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:41 ب.ظ

اخییییییی.. چه حالی داشتی تو.. عیب نداره.. چه فکر قشنگی برا روز مرد کردی نازم

مهشاد سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:12 ب.ظ http://aramesh71.blogfa.com

سلام آجی جون
یعنی امروز که من این همه حرف زدم همسری پیشت بود ؟
اگه بود شرمنده به خدا نمی دونستم
آجی جونم خیلی خیلی بامزه بود
کلی خندیدم بهتون
آجی واسه همسری گفتی چی گفت ؟
دیشب که از تخت افتادی هم حتما بازم یه خوابای دیگه ای دیدی
نمی دونم خیلی بامزه ای آجی
اصلا فکر نکنم هیچ کی از دست تو امنیت جونی داشته باشه
بنده خدا آقا محسن...

آجی محسن که نیومده هنوز!!
داشتم خواب میدیم اومده پیشم که اون بلاها را سر مامان بدبختم در آوردم دیگه!!
اونم کلی خندید دیگه...بیچاره عادت داره!!

دوشیزه خانم سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:36 ب.ظ http://montazere-vesal.blogfa.com

واااااای باران خیلی خندیدم

سوتی دومت خیلی باحال تر بووود .. =))

از دست تو دختر :))

برای اپم عزیزم من همیشه اپم :دی

فدات شم خانومی....
الان میام وبت

mrs سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:13 ب.ظ http://lovelyyyy.persianblog.ir

ای جانم!!!!!!!!خدایا این عادتارو از مابگیر تا جلو ملت علی الخصوص خانواده ضایع نشیم!!!خوبه کار دیگه نکردی!من بدتر ازایناشو دیدم!!نمیای پیشم؟؟؟؟

واقعا من که دیگه جرات ندارم پیش مامانم بخوابم!!کلا شبا باید از همه دوری کنم....آخه تو خواب حرفم میزنم!!فک کننننننننننن
به خدا فرصت نکردم!سرعتم هم افتضاحه
سعی میکنم

خواهر شوهری جان جگر گوشه دل انگیز سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:01 ب.ظ

سلام بارانیییییییییییییییییییییییییییییییییی
چیطوریییییییییییییییییییییییییییی؟
بارانی الان دادا محسنم اومده و داری حالی به اون حولی میشی........
بارانی بشین سر درسات راستی بعد امتحانات قضیه اون پست رمز دارنو میگم
و بهت میدمشون
قراره پس فردا هم برم تهران اگه نبودم غصه نخور
اشک نریز

نه باهوش خانوم هنوز نیومده که!!فردا میاد......
آره بگو حتما

مهدی و هنگامه چهارشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:34 ق.ظ http://www.2ravani.blogfa.com

سلام باران جان
وای که چقدر خندیدم
امان از دست تو
اما مطمئن باش بازم میذاره مامانت پیشش بخوابی
۱ ماه امتحانات سخته اما بعد از امتحانات با بودن در کنار همسرت همه خستگیهات در میره

مَنسی چهارشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:37 ق.ظ

سلام باران جان
خوشحالم دوباره دیدمت ....
موفق باشی عزیزم.....

رویای آبی چهارشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:36 ق.ظ

باران جون ببخشید که نتونستم زودتر بهت سر بزنم عزیزم.

عجب سوتی دادی دختر . در حد لالیگا بود

من جات بودم کلی خجالت می کشیدم

نگران امتحاناتتم نباش خانومی. انشا ءا... زودتر تموم می شه و یه نفس راحت می کشی.

کادوی آقا محسن هم مبارک باشه. دست تو و مامان گلتم درد نکنه.

منم دلم لواشک و آلبالو خشکه می خواد

خواهر شوهری جان جگر گوشه دل انگیز چهارشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:19 ب.ظ

بارانی سلام
از الان اومدم بگم چون فردا نیستم در سفر میباشم
روز دادا محسنم مبارکککککککککککککککککک
روز بابای محسن و پدر تو ام مبارررررررررررررررررررررک
بوسیییییییییییییییییییییییییی

غزل چهارشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:22 ب.ظ http://tameeshgh.blogfa.com

سلام عزیزم-گلم روز مردت پیشاپیش مبارک
باهم خوش بگذرونیداااااااا-فدااااااای تو

هنوز که نیومده پیشم
مرسی عزیزم

mary پنج‌شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:09 ق.ظ

salam aziize delam.sry toro khoda ye 3ruz dir behet sar zadam bekhoda aslan vaght nemikonam koli vase konkoor streso ezterab daramm..be khoda ta alan umadam net aval webeto ro baz kardam
vay kheylii bahal bood dg moragheb bashiaa
khob bashii

همزاد شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:52 ب.ظ

منم 14مرداد68 متولد شدم!همینطوری تاریخ تولدو رو تو گوگل تایپ کردم و وبلاگت رو دیدم و اومدم داخلش.واقعا که خیلی شوهر ذلیلی!!!!!!!!!!بر عکس منی!البته من هنوز ازدواج نکردم ولی اصلا مثل تو احساساتی نیستم

عجب!نمردیم و شوهر زلیل هم شدیم!اولین کسی هستی که اینو میگی
اتفاقا مردادایا خیلی احساساتی هستن...البته نه اینکه فقط از روی احساس تصمیم بگیرن!
از تفکرت خوشم نیومد همزاد!
تو هیچ وقت تو زندگیه مشترکت موفق نمیشی!!مراقب باش...
البته حالا بزار شوهر کنی ببینیم تو چی میشی!

هانیه یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 04:30 ب.ظ http://tavalodeeshq68-71.blogfa.com

ای باران بی جنبه

زندگی مشترک در کوچه چهارم(یاسی) یکشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 01:50 ق.ظ http://www.19aghd.blogfa.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد