لحظه های شیرین وصال

خاطرات من و همسرم

لحظه های شیرین وصال

خاطرات من و همسرم

شرمنده ام دوست جونام!!

تو ر خدا نزنید....خوب نشد دیگه!خودم دلم واسه اینجا و شماها یه ذره شده ولی خوب نمیدونم چرا این دفعه طلسم شده که من نتونم بیام!الانم دارم با سرعت نور واستون مینویسم!!بعضیاتون که قهر کردین بعضیا هم که در شرف قهرن و بعضی دیگه هم که عصبانی...اگه نمیومدم مطمئنن دوستی واسم نمیموند و اون وقت من میمردماااااااا!!وای بچه ها به خدا دلم واسه خوندن وبلاگاتون لک زده ولی امروزم نمیتونم بخونمشون !چون داریم میریم خونه مادربزرگم و تا شب اونجاییم!الانم محسنی رفته دوش بگیره...بعد از ظهر بعد از 20 روز که کنار هم بودیم میخواد بره و فکر کنم این دفعه هم دوری خیلی سخت باشه!

و اما خبرهای جدید......محسنی کارشا شروع کرده یه جور بازاریابیه تو شهرشون واسه کارخونه ی بابا و بابابزرگم!!این طوری هفته ای چند روز هم باید بره شهرشون و ...تو ر خدا دعا کنید کارش بگیره!!اون داره همه سعیشا میکنه تا اینجا کارش بگیره و بی هیچ دردسری اینجا زندگی کنیم!

خبر بعدی اینکه پرندمون مریض شد و مرد!(آجی مهشاد دیگه با خیال راحت بیا خونمون هیچ پرنده ای نداریم)من خیلی واسش گریه کردم واقعا دوسش داشتم!این دفعه شاید طوطی بگیریم!

دیگه اینکه 3 روز رفتیم خونه محسنینا شهر اونا خیلی گرمه و من اصلا دووم نیاوردم!!یه شبم تولد پسر برادرش بود و خیلی خوش گذشت حسابی رقصیدیم و ......

این چند وقتی که با همسری با هم بودیم خیلی خوش میگذشت محسن روزا میرفت دنبال – کاراش و شبا با دوستامون یا فامبلامون میرفتیم بیرون!خلاصه خوب بود دیگه.....

راستی میخوام واسمون دعا کنید آرزومون برآورده بشه!البته فعلا یه رازه و اگه بشه زندگیمون به کل تغییر میکنه و عالی میشه!دعا یادتون نره ها......

بچه تو ر خدا ببخشید به خدا دیگه سرم خلوت میشه از همین امشب به همتون سر میزنم....دوستتون دارم.بوسسسسسس   

برای همسرم:

میدونستی گاهی لوس ترین و بچه ترین همسر _ دنیا میشی!!گاهی اینقدر بچه گونه طلب عشق میکنی و خودتو واسم لوس میکنی که دوست دارم با اون قیافه ی شیرین و دوست داشتنیت درسته قورتت بدم!!

خیلی دوست داشتم میتونستم یه شب باهات قهر کنم و طاقت بیارم بدون اینکه بغلت کنم با ببوسمت چشامو ببندم و یه خواب _ راحت کنم تا تنبیه بشی و اذیتم نکنی!!اما انگار امکان نداره.....گاهی از دست _ خودم حرصم میگیره که زودی باهات راه میامو همه چی فراموش میشه!!

اون شبی که خونتون باهات قهر کردم و خواستم همین طور بخوابم داشتم همه سعیما میکردم بخوابم و محلت نزارم اما توئه شیطون اینقدر مسخره بازی در آوردی که قهر یادم رفته!!تو دیوونه ترین همسر _ دنیایی......عاشقتم محسن دیففونههههههه!

نظرات 29 + ارسال نظر
هما(دختر بهار) دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:49 ق.ظ

اول برم بخونم
بعد میام میزنم

هما(دختر بهار) دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:53 ق.ظ

اخی چرا مرد ناراحت شدما
ایشاا... که کار اقاییت میگیره و تو شهر خودتون زندگی دونفره را شروع میکنید
ایشاا... هر ارزویی که تو دلتون به زودیای زود براورده بشه زودتر از اونی که فکرش را بکنی

یه شب حالش بد شد بردیمش دکتر بعد از آزمایشات لازم معلوم شد عفونت روده گرفته!!خیلی حیف بود...من که تا چند روز همش منتظر صداش بودم و گریم میگرفت!!

طلا دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:57 ق.ظ http://www.par-parwaz.blogsky.com

سلام خیلی قشنگ می نویسی من هم دلم گرفته من هم ارزوی وصال دارم

عزیزم ایشالا که بهش میرسی...

حبیب دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:58 ق.ظ http://shearvaadab.blogsky.com

سلام.
فکر کنم بتونی حرفاتو شفاها به همسرت بزنی.آخه گفتن اینجوری حرفا خیلی خوب به نظر نمیاد.
ناراحت نشیا!!

سلام
پس نظر را واسه چی گذاشتن؟واسعه اینکه نظربدین دیگه!پس ناراحتی نداره!
خوب شفاها هم بهش میگم اما اینجا خونه ی عشقمونه و تا اونجایی که خودم صلاح میدونم یه چیزایی را مینویسم تا خاطراتمون یادم بمونه!!
به هر حال ممنون که نظرتونا گفتین ولی ۹۰ درصد دوستای وبلاگیم نوشته هامو قبول دارن و مشکلی نمیبینن!!

خواهر شوهری جان عصبانی دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:34 ب.ظ

وااااااااااااااااااااای ترسیدمممممممممممممم

خواهر شوهری جان عصبانی دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:00 ب.ظ

اولا کو سلامت توی پست؟
دوما عیب نزار رو داداشم که دیونس!خیلیم عاقلو بالغه!
سوما آخرش اون پرنده رو کشتی؟میدونی رفته بودم حلقه انتخاب کرده بودم واسه هردومون...چشم خوشبختیه منو نداشتی؟چرا کشتیش؟من شوفلیمو میخام!
چهارما میزنیم خوبم میزنیم واقعا که باران مارو فراموش کردی
من به دادا محسنم ایمان دارم و قبولش دارم که بهترین میشه و باعث افتخارت میشه و حتما کارش میگیره
همین دیگه!
راستی قرار بود قالب عوض بشه دستی روی وب بکشی چه جالبش کردی خیلی ممنون!
الان نباید اینارو بخونی که سرتو پایین بنداز احساس ندامت کن...زود ....

اولا سلام!خوب عجله داشتم بادم رفت
دوماعیب چیه من به خاطر همین دیوونه بازیاش زنش شدم دیگه!
سوما تا من بهش گفتم قراره با زهرا ازدواج کنی از ترس سکته کرد و مرد!!تو باعث مرگش شدی.......
قالب هم عوض میکنم یه کم دندون به اون جیگرت بگیر......تازه امروز سرم خلوت شدا!
ندامت ندامت....ندامت......حله؟!

دوشیزه خانم دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:05 ب.ظ

نه من عصبانی نبودم

خدا نکنه بمیری .. این حرفا چیه بابا ؟

اخی بیچاره پرندتون

ایشالا ارزوتون براورده شه

به منم باید سر بزنی

خوب کم کم عصبانی میشدی دیگه!!
خیلی حیف بود.....
چشم آخر شب به همتون سر میزنم!

مریم یکی از دوستای باران جون دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:54 ب.ظ

سلام عزیز دلم چه عجب کم پیدایی معلوم کجایی ....ما رو بی خبر از خودت نذار

باران جون خوب خدا رو شکر که شما و آقا محسن خوشید ناراحتی ما مهم نیست آره آبجی جون همین طوره ؟؟؟

شوخی کردم ان شا الله تن سالم و دل خوش داشته باشید و کار شوشو جونت هم درست بشه و بهتر از گذشته .مواظب عشق نازنین خودتون باشید.

تابستون خوش بگذره و سعی کنید خیلی لذا ببرید .ان شا الله اون آرزوتون هم برآورده بشه و ختم به خیر.

سلام مریم عزیزم خوبی؟همسرت خوبه؟مرسی که همیشه بهم سر میزنی.....
شماها خیلی واسم مهمین ولی باور کنید نمیشد...همین که درکم میکنید عالیه!
به شما هم خوش بگذره......

mary دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:21 ب.ظ

salam aziize delam.are khoda hey miumadim webet.akhey elahii chela mord vaghti khundame ino nalahat shodam ishhala toti dg khub bashe
az khoda mikham moshkeletun hal she kare mohsenam dorost beshe yani d tu shahre khodetun mahalat zendegi mikonid dg??faghat mohsen ye chand ruzi mire shahre khodshun
khoda ro shokr esh ghetunam payedar

سلام عزیزم میدونم تو هم تند تند اینجا سر میزنی...مرسییییییی
آره دیگه میاییم اشهر ما واسه زندگی!
فدات خانومی

غزل دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:22 ب.ظ http://tameeshgh.blogfa.com

خانوم قدم رنجه فرمودید!
1:چرا مرد؟حیف!آخه خیلی خوشگل بود-حتما چشش زدن!
2:چرا کم موندی خونه ی مادر شوهر جان!فکر میکردم 2؛3هفته ای می مونی-وااای!
باران جونم میخواستم انتقاد کنم اگه ناراحت نمیشی:
بارااان اولا قسمت برای همسرم رو خیلی طولانی و قشنگ و عاشقونه تر و بدون-سانسور مینوشتی ولی الانا خیلی کمو و کمتر عاشقونه مینویسی
عین قبلنا بنویس تاماهم زودی عروس شیم
منتظریما نری بعد 2 هفته دیگه برگردی!

مرسی مرسی ....
۱.گفتم ...در جواب ـ هما بدو بخون!
۲.چون اونجا خیلی گرم بود هر شب هم جاریا اونجا بودن و من اصلا حوصله شلوغی را نداشتم(البته خوش میگذشتا)اما چون بنده بسی تنبل تشریف دارم حالش نبود بیاری ببری و ......خودمون که باشیم همش میخورم و میخوابم!چون واقعا حسته ی امتحانام!
والا امروز که یکی اودم میگه همینم ننویس!برو بالا نظر حبیب را بخون!
ولی خودمم قبول دارم کم شده....چشم بیشتر مینویسم!
وای خداااااااااااااا ایشالا زودتر عروس بشی ایشالا ایشالا

نازنین دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:03 ب.ظ http://naziyenima.blogfa.com

مهم اینه که ایم مدت بهت حسابی خوش گذشته عزیزم
برای ما همین که بدونیم کناره همسرت خوشی کافیه
ایشا... کار اقا محسن حسابی میگیره و اون ارزویی هم که گفتی براورده میشه

سلامت کو نازی خانوم
مرسی فدات شم

shalale دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:34 ب.ظ

سلام باران جون، خوش اومدی.خدارو شکر که حسابی خوش گذشته بهتون
واسه پرندتونم خیلی متاسف شدم
باران جونم همه چی اونطور که میخواین میشه.منم دعا میکنم

سلام عزیزم
ممنونم......
مرسی از دعات

مهشاد دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:40 ب.ظ http://www.aramesh71.blogfa.com

سلام آجی جونیم
خوبی ؟ الهی قربونت برم
آجی نمیدونی چقدر دلم برات تنگ شده ، خیلی خیلی
دلم واسه شنیدن صدات یه ذره شده
آخی الهی آجی مهشاد بمیره ، آجی واسه اون پرنده تون خیلی ناراحت شدم.
هرچی هم که باشه حتی اگه یه سوسک باشه دل کندن ازش سخته ، واسه من که اینطوره
از هیچی نمی تونم جدا بشم ، یعنی خیلی خیلی زود بهش عادت می کنم ، حالا چه خوب چه بد
چه ادم چه پرنده ، آجیم خیلی ناراحتم
خدا بیامرزنش ، روحش شاد
آجی مراسم تون کیه بیایم ؟ من حتما باید بیام فاتحه اش ها...
الهی آجی جونی (آجی جدی نگیری ها ، بازم از اون موقع هاست که سیم ها قاطی کرده)
خوشحالم که بهتون خوش گذشته ، خوشحالم که خوشحالی نفسم
آجی جونی امیدوارم کار آقا محسن هم زود زود بگیره
می دونم بازار یابی چطوره ، بابا اینا هم تو کاریابی شون بازاریاب دارن
دوستت دارم آجی جونی ، فدات شم

سلام عزیزم
منم دلم واست یه ذره شده به خدا...
وای آره منم همین طورم!تنها موجودی که دلم میاد بکشمش مگسه!!چون واقعا ازش متنفرم!ما خیلی بهش عادت کرده بودیم!هرروز صبح میومد در قفسش و اینقدر صدا میزد و با نوکش در قفسا تکون میداد تا بیاریمش بیرون...کاش نمیمرد!!
مراسم واسش نگرفتیم پولشا دادیم واسه افراد مستحق تا باعث آرامشش در آن دنیا گردد!!
مرسی از دعات...بوسسسس

خواهر شوهری جان عصبانی دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:38 ب.ظ

سیلوم بارانی

هه هه هه!
به این میگن اصل غافلگیری!
خواستم بترسونمت

بارانی من کشتمش یا تو؟تو به عشق بی پروا و عارفانه ما حسودیت شد و رفتی کشتیش من بدون اون نمیتونم زندگی کنم
سریع یکی دیگه بخرین نر باشه تا جای اونو بگیره آخه میدونی چیه زندگی جریان داره و منم مجرد هنوز

پـــریــا ( آواز پــری هاااا ) سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:52 ق.ظ

سلاام عزیزم . خوشحاالم آپ کردی .. ایشالاه کار آقاتون بگیره و موفق بشه ...

شاد بااشی همیشه عزیزم . بووس

مهدی و هنگامه سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:46 ب.ظ

سلام باران جان
بابت پرنده زیبات متاسفم
ان شالله کارتون درست بشه همون طوری که خودتون می خواین
وقت کردی یه سری به کلبه فقیر و فقرا هم بزن

آزاده چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:26 ق.ظ http://hamsarivaman.persianblog.ir

بازان جون ایشالا به آرزوت برسی و زندگی بشه همونی که میخوای. اما آرزوت.... فکر کنم بخواین از ایران برین . درسته؟

خوب از ایران رفتنا که دوست دارم ولی خوب فعلا آرزومون یه چیز ـ دیگست....اگه اون آرزومون برآورده بشه کم کم میشه از ایران هم رفت!

خواهر شوهری جان جگر گوشه دل انگیز چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:15 ب.ظ

sسیلوم بارانی
خوفی؟
کجا بری؟منم میام آقا هرجا رفتین منم میام ناسلامتی خاهر شوهرم میشه عروس جایی بدون خاهر شوهری دلبند بره؟
بارانی روزت مبارک پیر زن

خانومی و عشقش چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:24 ب.ظ http://www.sedayetarane.blogfa.com

سلام باران جون وب زیبایی دارین موفق باشین ایشاله که همیشه همینجوری عاشق هم بمونید
خوشحال میشم اگه به ما هم سربزنید ماهم تازه وبلاگ زدیم منتظرتون هستیم
یاعلی

رویای آبی چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:38 ب.ظ

سلام . احوال باران خانوم کم پیدا ؟

متاسفم بخاطر پرندتون. حیف شد. خیلی ناز بود

خدارو شکر که کارای آقائیت تا حدودی رو براه شده. انشاءا... که خوب پیش بره و بتونین تو شهر شما زندگی کنین.

امیدوارم آرزوتونم براورده بشه خانومی

خواهر شوهری جان جگر گوشه دل انگیز پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:59 ق.ظ http://tanhaeiyeman23.blogfa.com

باران سیوم
قالبت قشنگه ولی نوشته هات واسه من قاطی هم شده

salam azizam
sharmande ye chand vaghti gomet karde budam!!!!!!
hala dg peidat kardam horaaaaaaaaaaaaa

غزل شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:20 ب.ظ http://tameeshgh.blogfa.com

سلام
ببخشید عزیزم چندروز خونه نبودم
خوبی؟

الفی دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:56 ق.ظ

سلام باران جون.کجا بودی لوسی خانم.دلم واست شده بود اندازه ی ماش

غزل دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:03 ب.ظ http://tameeshgh.blogfa.com

سلام و درود بر باران خانوم بی معرفت و بی وفا و عزیز دل
چطوری عزیزم؟
2جمله حرف عاشقونـــــــــــــــه:
دوســــــــــــــــــــــــــت دارمـــــــــــــــــــــــــــــــ
دلـــــــــــــــــم براتتنگـــــــــــــــــــ شده
خیلی دوست داشتم مثل همیشه کامنتی که برام میزاری ارومم کنه ولی نیومــــــــــــــــــــدیـ
منم باهاتـ قهرمـ

غزل دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:11 ب.ظ http://tameeshgh.blogfa.com

کجایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ؟
باز که غیبت زددددددددددددددددددددددددد

همینجااااااااااااااا
میدونی که محسن اینجا باشه اصلا فرصت نمیکنم بیام نت
این چند روزم که تعطیلی بود همه دور هم بودیم و مهمون بازی.البته من این چند وقت ناجور مریض بودم و زیاد بهم خوش نگذشت....دل درد امونما بریده .
فردا شاید با همسری برم میخواییم بریم دکتر اگه نرفتم که صبح آپ میکنم
آپای تو هم خوندم به جون خودم نشد کامنت بزارم ببخشید
بخشیدی؟

عسل سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:51 ق.ظ http://10234506780.blogfa.com

سلام باران عزیزم امیدوارم که تو و همسری حالتون خوب باشه و در کنار هم روزهای خوبی رو سپری کنید.

عزیزم تشکر از حضورت و کامنت زیبایی که برام گذاشتی.
باران عزیزم من همیشه و مرتب میام اگر امار گیر و چک کنی میبنی که همیشه میام اما برای کامنت گذاشتن خیلی تنبل هستم من رو ببخش عزیزم ایکون بوس نداره ایا؟؟
هنوز این پست رو نخوندم گفتم اول کامنت بذارم بعد برم بخونم.
منم دلم برای شما زود زود تنگ میشه و خیلی مواقع میام و میبینم خبری نیست اما بهت حق میدم که سرت شلوغ باشه و کمتر میتونی بیای نت از خدا میخوام که شاد باشی و خندان.
چه امتحانیوقتی خدا چیزی رو ازمون میگیره میخوای چیزهای بهتری رو جایگزینش کنه و من به این ایمان دارم توکل بخدا...بوس بوس بوس

غزل سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:47 ق.ظ http://tameeshgh.blogfa.com

نخیر نبخشیـــــــــــــــــــــدم
باهات قهرم

fereshte!! سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:57 ب.ظ http://zendegiyetazeyema91.blogfa.com

vaaay baran hal mikonam mikhunamet!!!!!
eshghetun hamishe paydar dustam

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد