لحظه های شیرین وصال

خاطرات من و همسرم

لحظه های شیرین وصال

خاطرات من و همسرم

شانس بوووق ما!!

دارم منفجر میشم و بیشتر به خاطر اینکه آقا محسن عین خیالش نیست و با من دعوا میکنه که چرا اینقدر ناراحتم!! 

ما دو ماه پیش رفتیم تا تالار برای ۱۶ شهریور رزرو کنیم اما گفتن که الان زوده و اسفند ماه بیایین.حالا امروز رفتیم میگن تمام ۵شنبه جمعه های شهریور رزرو شده!دلم میخواست خفشون کنم....محسنم میگه حالا وسط هفته باشه مگه چی میشه!!منم الان باهاش قهر کردم اومدم تو اتاقم ....خیلی خونسرده!!از دستش عصبانیم به شدت!! 

من دوست ندارم جشنمون وسط هفته باشه!!آخه ما که الان چند ماهه تاریخا مشخص کردیم چرا باید این طوری باشه!! 

  

..................................... 

داشتم مینوشتم که محسن اومد تو اتاق محلش نذاشتم اینقدر قربون صدقم رفت و بغلم کرد که....دریغ از یه توجه از طرف من!!زدم زیر گریه....صورتم پر از اشکه اومده صورتمو بوس میکنه میگه به به چه شور و خوشمزست!!بهش میگم نمیبینی من حوصله ندارم....پاشو برو بیرون!!به زور گردنما بوس میکنه میگه به یه شرط میرم بگو چرا اینقدر بوی بدنت خوبه!!یه بوی خاصه...میگم گفتم تنهام بزار!!میگه خانومی خجالت بکش ۲۲ سالته نشستی گریه میکنی!!!میگم همینه که هست! اصلا من بچم....

بیرونش کردم!!هاپو شدم بد!!

بابام زنگ زده تالار گفتن ۲ نفر هستن که تصمیمشون قطعی نیست شنبه معلوم میشه!! 

تو ر خدا دعا کنید اونا پشیمون بشن.....خیلی این موضوع ناراحتم کرده!! 

نظرات 31 + ارسال نظر
ثنا سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:29 ب.ظ

آجی چرا سر یه قضیه ساده خودتو بهم میریزی آخه .. درسته واست مهم اما انقدر خودتو اذیت نکن ..
حالا تا زوده برو یه چهارشنبه هاش رو بگیر تا پر نشده .. چهارشنبه بهتر از اول هفته یا وسط هفته است

چکار کنم که اینقدر اخلاقم گنده...میخواستم همه چیز طبق برنامه پیش بره!!
آره منم بهشون میگم زودتر برین یه چهارشنبه بگیرین ...

حدیثه سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:52 ب.ظ http://h-amore-m.blogfa.com

سلام عزیزم
این حساس شدنا نزدیکای عروسی طبیعیه ولی گلم به خاطر این چیزای بی ارزش اعصاب خودتو خورد نکن حیف اون سلولات نیست بی خودی ازبین میبریشون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

عروسی هرروزی باشه قشنگه واسه همه چون عرزس دامادش قشنگن

خوب دست خودم نیست...من از چند ماهه پیش تاریخا مشخص کرده بودم!!بدشانسیه آخه

خانم کوچولوی آقاییش چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:05 ق.ظ

اول اینکه باید جیزت کنم دی: چون این موضوع ربطی به آقاییت نداش یعنی مقصر نبود که باش بد شی
اما خوب حق داشتی ناراحت باشی منم وسط هفته خوشم نمیاد گریه نکن گلم ایشالا همون 5 شنبه لی لی لی:دی

بیچاره عادت داره من تا خوبم خیلی خوب و مهربونم اما وای به حال روزی که قاطی کنم دیگه کاری ندارم کی مقصره....مظلوم تر از محسنم پیدا نمیکنم!

A&M چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:24 ق.ظ http://beomine.blogfa.com

باران جون چرا بیخود خودتو همسری و اذیت میکنی؟عزیزم تقصیر محسن ک نبوده منم میخواستم عروسیم 5شنبه باشه اما تالاری ک میخواستیم جا نداشت و شد 1شنبه،خانومی اولا ک ایشالا درست میشه ثانیا به بقیه خوبیای اون شب قشنگ فکن،با محسنم مهربون باش

آخه ما مهمون راه دور خیلی زیاد داریم.....اون طوری همه راحت تر بودن اگه وسط هفته بشه خیلی از چیزا مشکل میشه!!
باشه عزیزم...الان خیلی آروم ترم از دل همسری هم در آوردم!

سولماز چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:34 ق.ظ http://delvapa30ham.blogfa.com/

سلام عزیزدلم
توی این چند وقتی که نبودم حسابی نوشتی ها! اول از همه رنگ موهات خیلی قشنگ و نازه, بعدشم ایشاا.. که اونا منصرف میشن و شما توی همون روزی که دوست دارین جشنتون رو می گیرین.

آره عزیزم جدیدا تند تند آپ میکنم!
ایشالا که بشه

بانو چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:58 ق.ظ

انشالله همه چی بر وفق مرادت میشه و اونها هم پشیمون میشن
دخمل بد دعوا کردی؟؟؟؟؟؟؟

آره دیگه دخمل بدی شدم!

مریم یکی از دوستای باران جون چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:14 ب.ظ

عزیز دلم اصلاْ نگران نباش توکلت به خدا باشه . به این اعتقاد داشته باش که هر اتفاقی چه خوب و چه بد مصلحت خداوند بوده.

راضی باش به رضای خدا ان شا الله حل میشه عروس خانم خوشگل

فدای تو مریم جونم ....خودم میدونم تو هر کار خدا مصلحتی هست!!ولی خوب یه کم عصبی شدم دیگه...ایشالا که درست میشه!

[ بدون نام ] چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:39 ب.ظ

سلام باران جان
واسه این چیزها اعصاب خودت و شوهرت را خورد نکن
منم خیلی دوست دارم عروسیمون روز 24 تیر 92 باشه اما شوهری میگه نه
من این روز را دوست دارم چون روز عقدمون هست
اما بهش گفتم باشه نخواستم اصلا تو این روز عروسی بگیریم
مهم اینه که عروسی بگیرید برید سر خونه وزندگیتون
و عروسیتون به بهترین نحو انجام بشه روزش که فری نداره
خودت را ناراحت نکن ان شالله اون دو نفر منصرف میشن و شما به آرزوتون میرسید

درسته که روزش زیاد مهم نیست ولی خوب اگه میشد عالی میشد....نمیدونم!!

مهدی و هنگامه چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:40 ب.ظ

ای بابا من نظر واست گذاشتم اما فکر کنم یام رفت اسممون را ثبت کنم

شلاله چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:09 ب.ظ

باران جونم سلام.الان که من اومدم از پاسخ هات مشخصه که ةروم شدی.
آخه قربونت برم خودت که میدونی تو دنیا هیچی ارزش اشکای تو رو نداره چه برسه به این موضوع.به همه دوستای وبلاگیت قول بده واسه هرچیزی خودتو همسری رو ناراحت نکنی.باشه؟
باران من یه دوستی دارم که ازدواج کرده.وای باران نمیدونی چقدر وقتی یادت عروسیش میفته ذوق میکنه.با اینکه اتفاقای جالبی هم تو جشن نیفتاده بود.نمونه اش یکی از فامیلا که اومده تالار دیده ترانه باز کردن به حالت قهر برمیگرده ولی به خاطر اینکه کدورت پیش نیاد بابای عروس میگه آهنگ و قطع کنین!!!! فک کن عروس با ریتم دست زدن مهمونا میرقصیده!!!!!!
به این میگن بدترین ضدحال تو عروسی ولی میخوام اینو بگم با این همه دوستم میگه هیچکس مثه من و همسرم تو عروسیش خوش نگذرونده.
باران اون روز فقط روز تو و محسنه . لااقل تو اون روز به هیچکس به مشکلاته رفت و آمد و اینا فکر نکن.فقط خودتون. اون روز هر روزی که میخواد باشه چه سه شنبه چه ۵شنبه اون روز بهترین و قشنگ ترین روز دنیاست

عززم من نمیدونم همچین قولی بدم اخه خیلی اخلاق لوس و مزخرفی دارم!!
وای بیچاره من اگه همچین اتفاقی واسم بیفته دق میکنم....
ولی میدونم اصلا بودن محسنه!!میدونم اصل جشن عروسیه ماست هرروزی که باشه...ولی خوب اگه اون روزی که من میخواستم میشد عالی بود!!از دستم خودمون عصبانه کاش ماه پیش دوباره رفته بودیم تالار...شاید کوتاهی کردیم!

کارین چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:43 ب.ظ

عزیزم درسته منم اگه جایؤ تو بودم اعصابم داغون میشد و میزدم به سیم اخر مثلِ توولی عزیز دلم کاریِ که شده بیچاره محسن چیکار کنه؟!!
مگه تو نگفتی دیگه دخترِ خوبی شدی؟مگه بهمون نگفتی اگه یه بارم هاپو شدم دیگه با من حرف نزنیین؟مگه خودت قول ندادی خانوم خوشگله؟!!
خوب دستِ محسن نیست که!!!ببین چه اقایِ خوبی اری این همه نازتو میکشه
بخدا ببخشیدا ببخشیدا ماها خریم خدا وقتی یه نعمتی میده قدرشو نمیدونیم
تو هم دیگه لوس نشو

بابا من یه لحظه قاطی کردم و خوب شدم
چرا هرکی میاد اینجا منا دعوا میکنه!!خوب شما ها هم اگه جای من بودین عصبانی میشدین!!من یه کم هاپو شدم و خوب شدم دوباره
اصلا الان باهاتون قهرم همتون منا دعوا کردین.......
من که امروز به محسن گفتم بهرین همسر دنیاست ولی خوب گاهی خر میشم دیگه!بابا دختر اگه لوس نباشه پس کی لوس باشه!!
آجی گناه دارم خوب.........

mary چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:18 ب.ظ

akhey baran manam in akhlagham mesle to hastesh vaghaan manam budam narahat mishodam.. kashki khoda kone hamun ruzi ke taeen kardi beshe 5shanbe ham hast alie manam hamishe dust daram ruzi ke taeen mikonam masalan berrim birun che berese tarikhe arusii...manam zud narahat misham zudam khoshhal.
eishalla dorost mishe.age nashe ham ke dg harchi khoda bekhad.
khoob bashii

آریانا پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:53 ق.ظ

الهی فدات بشم نگران نباش ایشاااااااااااااااااااالله که اون 2نفر کنسل میکنن شما 5شنبه تالارومیگیرید.
فدای چشای خوشلت نبینم به خاطر هرمساله ای بارونیش کنیا

باران پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:23 ب.ظ

قربونت برم باران جون ایشا...که پشیمون میشن.
حالا چرا گریه میکنی؟؟
چشمای خوشگلت خراب میشه...دهه

پـــریــا ( آواز پــری هاااا ) پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:34 ب.ظ http://pariha.blogfa.com/

عزیزم امیدوارم مراسمتون به خوبی پیش بره حالا چه وسط هفته چه آخر هفته . ولی دعا میکنم اونا پشیمون بشن و مراسمتون اونجور که دلت میخواد بیوفته آخر هفته .. هر چی صلاحهه عزیزم . بوووس خودتو ناراحت نکن .

گلامور پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:39 ب.ظ http://me-2-you.blogfa.com

یه حس ِ عجیبی میگه همشهری خودمی

شهرکرد!

نه عزیزم همشهری نیستیم

هما(دختر بهار) پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:34 ب.ظ

الهی قربونت بشم خودت اینقدر اذیت نکن
ایشاا... یه جا پیدا میشه براتون

ندا و علیرضا پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:56 ب.ظ http://siniyorvasiniyoria.blogfa.com/

سلام عزیزم من مطمئنم تو بهترین زمان میشه و بهترین عروسیا میگیری توام مث من عادت داری همش حرص بخوری آروم باش عشقم تو راخدا انقد خودتا و محسنتا اذیت نکن

*باران* جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:41 ق.ظ http://roozegarebaran.blogfa.com/

سلام باران جونی.خوبی؟ میدونم چی میگی.منم اونجا بودم دلم میخواست خفشون کنم. ایشالا اون دو نفر تصمیمشون عوض میشه.نگران نباش عزیزم.همه چیز جور میشه.آخ جون عروسییییییییی

آزاده شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:10 ق.ظ http://hamsarivaman.persianblog.ir

عزیزم من که میگم آخرش میشه همون 5 شنبه که خواستیولی کمی آرومتر باش دختر خوب... اینقدر زندگی پستی و بلندی داره که اینا مهم نیستن. پس محکمتر باش هانی.
بوس عسلی

شلاله شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:23 ق.ظ

باران جونم چه خبر ؟
خوبی دخملی؟

منم باران شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:56 ب.ظ

باران خانومی؟
هنوز داری غصه میخوری یا دختر خوبی شدی؟
من خودم اصلا روزش برام مهم نیست.
اما درکت میکنم. اگه برای تو مهمه پس حتما مهمه و بقیه باید یه این نظرت اهمیت بدن.
اقا محسن هم به خاطر خودت میگه که غصه نخوری. خوب بود اونم مینشست با تو غصه میخورد؟
الهی فدات بشم که انقدر نگران ما هستی. درسته راهمون دوره. اما وسط هفته هم باشه مهم نیست. ما حتما میایم. فوقش چند روز خونتون میمونیم :)
راستی از اون ۲ نفر خبری نشد.

دختر خوبی شدم عزیزم
همین دیگه من به فکر شماها بودم....چرا کلی خبر شد حالا خبرا را میام مینویسم

آریانا شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:04 ب.ظ

سلام باران جونم امروز همش میومدم ببینم چه خبر شد تالارتون کی شد اما تو ک نیستی فدات شم

روژان&رهام شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:12 ب.ظ http://kolbeye-ma-88.blogfa.com

عزییییزم باران جونم نگران نباش
ایشااااااااااالا که جور میشه حالا ۱درصد هم اگه نشد مشکلی پیش نمیاد که!
نبینم غصه بخوریااااااااا

روژان&رهام شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:15 ب.ظ http://kolbeye-ma-88.blogfa.com

وااااااااااااییییییییییییی باران قالبتون مبارک خیلی خوشمله


یادش بخیر یادم به اون قدیما افتاد که هنوز عقد نکرده بودین اون موقع ها عکس چشمای آقاتون رو گذاشته بودی قسمت درباره وبلاگ و...
ایشالا خوشبخت باشید همیشه!

خانم کوچولوی آقاییش دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:15 ب.ظ http://khanoomi-aghaii-love.blogfa.com/

سلام گلم منتقل شدیم اینجا:)

کارین سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:13 ب.ظ

نه باران الان نمیتونم بیام اصلا حوصله ندارم

کویر سبز شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:11 ب.ظ http://5461.blogfa.com/

سلام دوست من شما زیبا می نویسید دوست دارم به منم سر بزنید خوشحال می شم کویر سبز هستم ومنتظرتون درضمن موافق لینک هستید؟؟؟؟؟؟؟؟

عروسک کوکی دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:04 ق.ظ http://arusakkuki.blogfa.com/

عزیزم....
پست های مهم ت رو خوندم...
خیـــــــــــــــــــــــلی خوشحال شدم که دیدم دوتا عاشق دیگه به هم رسیدن...
الهی همیشه زیر سایه ی اول خدا بعدم عشقت، شاد و سلامت باشی...
عشقتون پایدار...

فستیوال شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:14 ب.ظ

سلام
خیلی دوس داشتم بیشتر از عشق و دوس داشتنتون بدونم.
خب شاید یروز خدا پس گردن ما زدو خواستیم یکی رو دوس داشته باشیم. چرا رمز گذاشتی خب منم دوس دارم بخونم

دوست داشتن پس گردنی نیست یه نعمته!!
خوب دیگه...

نفســــــــــ یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:03 ب.ظ http://m65-n68.blogfa.com/

میشه دوس شیم باهم ؟
رمز میدی بهم؟
ٌص

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد