-
خونه ی عشق
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1390 23:02
-
پیش به سوی خوشبختی!!
پنجشنبه 29 دیماه سال 1390 16:26
سلام دوستای گلم امتحانای من دیروز تموم شد و باید با افتخار بگم همشون پاس شدن فقط نمره این آخری نیومده که اونم مطمئنم با نمره خوب پاسه!!و یه افتخار دیگه اینکه از بین ۵ -۶ نفر(منظورم دوستای خودمه) من تنها کسی بودم که ۲۰ واحدما امتحان دادم و همشون پاس شد!!در صورتی که دوستام هیچ کدوم متاهل نیستن و مثل من الان فکرشون درگیر...
-
سوپریزینگا..سوپریزینگا!!
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 22:50
-
امروز شد ۱۲ روز!!
دوشنبه 12 دیماه سال 1390 16:48
-
با حال ـ غریبی دلم تنگته....
پنجشنبه 8 دیماه سال 1390 22:00
باید کسی باشد که وقتی بار خستگیهایت سنگین شد هر وقت سهمت از بغض بیشتر از توانت شد بیاید آغوش باز کند و پناهت شود و تو یک جا.... تمام تنهاییت را تمام دلتنگیت را تمام سکوتت را تمام خستگیهایت را و تمام بغضت را میام هرم نفسهایش نفس بکشی...! دیشب بیشتر از ۴-۵ بار نوشتم و هر بار از اول تا آخرشا دلیت کردم!!امشبم همون...
-
دومین یلدای ۲ نفرمون
جمعه 2 دیماه سال 1390 19:35
از صبح میخواستم درس بخونم اما دریغ از یه کلمه!!هزار دفعه کتابما باز کردم و نخونده بستمش!کارم شده تو اتاق چپیدن و آهنگ گوش دادن!!رفتم آلبومای خانوادگی را آوردم و .....کلی با دیدن عکسای بچگیم خندیدم!!یه زمانی خیلی بدتیپ بودما!!!!خوب بگذریم........ و اما شب یلدای امسالمون چطوری گذشت. اون شب واسه اینکه مامان شوهری را...
-
یلداتون مبارک
سهشنبه 29 آذرماه سال 1390 19:45
سلام دوستای گلم....من فردا یه کم سرم شلوغه ونمیتونم بیام نت آپ کنم!!به خاطر همین امشب اومدم اینجا تا پیشاپیش شب یلدا را به همتون تبریک بگم!! فردا شب خانواده محسن میان خونه ی ما!!البته رسمه سال اول واسه عروس شب یلدایی میبرن و ....ولی خوب مامان شوهری امسالم واسم کادو خریده!ولی محسن ـ لوس هنوز بهم نگفته میخوان چیا...
-
یادی از گذشته ها
یکشنبه 27 آذرماه سال 1390 00:03
یه چند شبه میشینم نوشته های گذشته را میخونم.....خوندن اتفاقات شیرین و گاهی هم تلخی که داشتیم!روزایی که در حسرت یه لحظه با هم بودن بودیم!!روزایی که در انتظار به هم رسیدن بودیم و .......قول و قرارهامون!!با خوندن یه قسمتاییش گریم میگرفت...احساس میکنم خیلی بزرگ تر شدیم!هم من هم محسن....احساس میکنم خیلی کامل تر شدیم و...
-
روزهای غم انگیز پاییزی
شنبه 19 آذرماه سال 1390 17:05
دلم میخواست بیام بنویسم ولی خوب چند روزیه اصلا حال و حوصله نوشتن نداشتم!اما امروز خیلی دلتنگ اینجا شدم و اومدم تا چند خطی بنویسم شاید یه کم آروم بگیرم!!امروز رفته بودم بیرون هوا عجیب گرفتست...تموم خیابونا پر از برگای زردن!!قشنگه ولی من تو این حال و هوا دلم خیلی میگیره!مخصوصا وقتی یه غم خیلی بزرگ تو دلت سنگینی...
-
التماس دعا
پنجشنبه 10 آذرماه سال 1390 17:44
دیشب دل هر دومون گرفته بود.....نمیدونم چی شد ولی با شنیدن صدای مداحی از تلویزیون اشکم دراومد!!گاهی دل آدم خیلی پره و منتظره یه بهونست که گریه کنه!!همسری هیچی نگفت.......بغلم کرد و گذاشت راحت گریه کنم!!وقتی خوب خودمو خالی کردم برگشتم و دیدم صورتش از اشک خیسه!!عاشق این دل ـ نازکیشم!!عاشق قلب پاکشم.....بغلش کردم وقتی...
-
پدر شوهر عزیز ـ من
دوشنبه 7 آذرماه سال 1390 21:46
-
درس خوندن من و همسری
شنبه 28 آبانماه سال 1390 20:52
-
گزارش هفتگی از خونه مادرشوهر
شنبه 21 آبانماه سال 1390 12:35
-
هاپو میشویم!
چهارشنبه 11 آبانماه سال 1390 19:17
نمیدونم این چه ویروسیه افتاده به جونم...روز به روز حالم بدتر میشه!حال و حوصله درس خوندنا ندارم...همه دلخوشیم اینجاست که اینجا هم دیگه هیچ صفایی نداره!نمیدونم چرا ولی اینجا خیلی سوت و کوره! همسری داره میاد....الهی بمیرم واسش این چند روز خیلی اذیتش کردم!عین یه بچه کوچولوی لوس شدم...واقعا احساس بچگی میکنم!دلم میخواد بیاد...
-
سرما خوردگی+دماغ ـ من کجه؟!!!
یکشنبه 8 آبانماه سال 1390 18:08
-
رمزی
یکشنبه 1 آبانماه سال 1390 19:19
دیگه بیشتر نوشته هام رمزیه!
-
من عاشق تر از پیشم!
یکشنبه 1 آبانماه سال 1390 19:17
-
خدایا کمک!
سهشنبه 26 مهرماه سال 1390 23:24
تو بگو یه خط............بگو یه جمله!همونم آرومم میکنه!من موندم اونایی که اصلا نمینویسن چطور زنده ان!چطور دق نمیکنن!نوشتن منا خیلی آروم میکنه.... خیلیییییی! عاشق کیبوردمم!قربونش برم حتی فارسی هم نداره...همه را حفظم!اما باهاش راحتم.... دلم گرفته!سردرگم و بلاتکلیفم! کاش خدا ما را محتاج هیچ کس نکنه!کاش خدا کمکمون کنه تا...
-
موسیقی+عاشقانه هامون
یکشنبه 24 مهرماه سال 1390 01:07
وقتی نگات میکنم دلم میسوزه....غصم میگیره!نمیدونم به خاطر تنهاییه توست یا بی وفاییه خودم!یا اون روزا میافتم....یاد روزایی که فقط من بودم و تو!یاد زمستون ۸۴!یادته؟!اون روزا من و تو همیشه با هم بودیم...قرار بود با کمک هم یه کار ـ بزرگ انجام بدیم!من بهت وابسته بودم...هرروز عشقمون به هم بیشتر میشد!با کمک تو صدای دلما آزاد...
-
یا امام رضا(ع)
یکشنبه 17 مهرماه سال 1390 22:45
دیروز فکرم خیلی درگیر بود!یه جورایی خیلی به هم ریختست همه چی! اصلا یادم نبود تولد امام رضاست....زدم یه شبکه داشت حرم امام رضا را نشون میداد!دلم لرزید...تو دلم آشوب بود!یهو بغض گلوما گرفت...گفتم یا امام رضا دلم داره واست پر میکشه ما را تنها نزار!یا امام رضا کمکمون کن... آخر شب مامانم اومد پیشم گفت یکی دو هفته دیگه با...
-
احوالات من و همسری
جمعه 15 مهرماه سال 1390 17:16
ساعت ۵ بعد از ظهر جمعه است!ما ساعت ۱۲ ظهر از خواب بیدار شدیم ولی همسریه همیشه خفته ی من الان دوباره خوابش برده!همچنان با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم میکنیم....بابا هنوز موفق نشده کارخونه بخره!دلم خیلی خیلی شور میزنه...این هفته رفتیم چند تیکه از طلاهای سر عقدمونا خریدیم!همش میترسم کار محسنی و خونه جور نشه و عروسیمون...
-
خاطرات سفر+تاریخ عروسی
چهارشنبه 6 مهرماه سال 1390 13:44
سلام دوستای عزیز و دوست داشتنیه خودم ما شنبه از سفر برگشتیم...باورتون نمیشه اگه بگم تمام این چند روز بعد از سفر را خواب بودیم!دیروز همسری رفت خونشون و الان باران خیلی دلش تنگه! آخه تابستون همش با هم بودیم دیگه ،دیشب خیلی سختم بود تنهایی تو اتاقم بخوابم...واسه اولین بار میترسیدم...خیلی دلگیر بود!ولی خوب محسن قول داده...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 شهریورماه سال 1390 13:02
رمز پست پایین ۴ تا رقم آخر شماره موبایلمه! به بقیه هم تا اونجایی که بتونم رمز میدم! بچه هایی که رمزا دارن مجازن به کسایی که جزو پیوندام هستن رمز بدن(اگه خواستن) بابای
-
دنیارا میخوام چکار ....وقتی تو گریون باشی!
جمعه 25 شهریورماه سال 1390 12:59
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 شهریورماه سال 1390 23:45
سلام دوستای گل خودم! بچه ها یه عالمه خبر خوب و بد واستون دارم!این چند روز روزای فوق العاده سختی داشتیم...میخوام همه چیو واستون بگم ولی الان فرصت ندارم....احتمالا فردا آپ میکنم!اونم رمز دار..... ما هیچ جا نرفتیم.... همه چیو سپردم به خدا و مطمئنن خدا بازم کاری کرد که به صلاح من و محسن باشه! پس تا این حد بدونین که تهران...
-
خونه من و همسری قبل از عروسی!
جمعه 18 شهریورماه سال 1390 12:48
سلام به دوستای گلم!! بنده الان یک باران ـ شطرنجی هستم در خدمت شما!!!واقعا شرمندم...امسال پر کار ترین تابستانی بود که داشتم اصلا نمیدونم چطور گذشت!!!خیلی درگیر بودم!!و از این بعد سرم خیلی شلوغ تر میشه!!یادتونه بهتون گفتم سه شنبه ها واسه یه کاری میریم تهران!خوب جریان یه طوری پیش رفته که ما باید ساکن تهران بشیم.همسری هم...
-
احوالات بنده
شنبه 5 شهریورماه سال 1390 22:12
سلام دوستای گل و مهربون خودم...شرمنده این چند روز نه بهتون سر زدم نه جواب کامنتاتونا دادم!هم فرصت نمیشد هم از نظر روحی بهم ریخته بودم!امشب جبران میکنم و به همتون سر میزنم!راستی نماز روزه هاتونم قبول باشه...ما که از این شانسا نداریم!یه روز خواستم روزه بگیرم ظهر که شد محسن صداش در اومد!جون نداشتم راه برم...نمیشه دیگه!...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 3 شهریورماه سال 1390 02:00
هنوزم همه چی خرابه...روزا میگذرن ولی به سختی!آرامش تو زندگیه من گم شده!خسته ام....خیلی خسته! دوست داشتن فقط روزی صد بار تو آغوش هم فرو رفتن و دم دم با عشق بوسیدن و هر لحظه به زبون آوردن نیست...گاهی لازمه دوست داشتنا تو عمل نشون داد!باید ثابتش کرد...باید به خاطر حفظ عشقت خیلی چیزا را از دست بدی !فقط همین... گر همسفر...
-
واسم دعا کنید!
شنبه 29 مردادماه سال 1390 13:05
این روزا یه طوریم...همش میخوام خودمو بزنم به بیخیالی و فقط تماشاگر قسمت های خوب زندگیم باشم،ولی خوب هر کاری میکنم نمیشه!گاهی خودمو غرق خوشبختی میبینم و از زندگیه قشنگی که دارم غرق لذت میشم ولی گاهی اوقاتم اینقدر بهم میریزم که با خودم فکر میکنم چقدر زندگی مزخرفه! کاش میتونستم این دوگانگی را از بین ببرم...کاش میتونستم...
-
سوت و کوری اینجا+حال گیری
دوشنبه 24 مردادماه سال 1390 22:20
سلام به دوستای بامعرفت و بی معرفت خودم.معلومه بعضیاتون کجایین؟این هفته که من خونمون بودم و همش تو اینترنت چرخ میزدم نه زیاد کسی بهم سر زد نه کسی آپ کرد...اینقدر این دفعه اینجا دلگیر بود که..... از وقتی قالبا عوض کردم بعضیا نمیتونن واسم نظر بزارن...این مشکل به خاطر اینه که مرورگرشون قدیمیه...به خاطر همین من موقتا قالبا...